دانیال دانیال ، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه سن داره

دانیال عشق مامان و بابا

شعری برای تو که همه وجودمی

رویای عشق من در رویاهایم او را می دیدم او که باهوش ، زیبا ،پراحساس و توانا خلاق و شاد نیرومند و دانا بود او که مرا غرق در عشق کرده بود و از آنجا که رویا تنها اندیشه ای پر ز آرزوست هیچ گاه انتظار نداشتم کسی را بیابم که وجودش سرشار از این نیکی ها باشد .   و سپس تو را دیدم و تو نه تنها ایمانم را به رویا زنده کردی حتی از رویایم نیز شگفت انگیزتری   ...
27 اسفند 1390

دیگه چیزی به سال نو نمونده

سلام گل پسرم فقط پنج روز دیگه به عید مونده و من هنوز کلی کار دارم                               عزیزم تو هم توو این مدت خیلی کارا یاد گرفتی که انجام بدی : ١_وقتی از خواب بیدار میشی خودت بدون کمک بلند میشی میشینی ٢_یاد گرفتی که اسباب بازی هاتو بندازی توو سبد ٣_یاد گرفتی هر چیزی رو که میگم بده با اون دستای نازت میدی به مامان یا بابا ٤_مرتب بوس های خوشمزه میدی به مامان و بابا ٥_عاشق اتاقتی و وقتی ب...
24 اسفند 1390

تمام گمشده

  پسرم نیمه ی گمشده ام نیستی که با نیمه ی دیگر به     جستجویت   برخیزم ، تو تمام گمشده ی منی .                 ...
20 اسفند 1390

چند کلمه نصیحت از مولانا

  پسرم   گشاده دست باش ، جاری باش و کمک کن چون رود باشفقت و مهربان باش ، چون خورشید اگر کسی اشتباه کرد آن را بپوشان ، چون شب وقتی عصبانی شدی خاموش باش ، چون مرگ متواضع باش و کبر نداشته باش ، مانند خاک بخشش و عفو داشته باش ، چون دریا اگر می خواهی دیگران خوب باشند خودت خوب باش مانند آیینه     ...
19 اسفند 1390

ماجرای دانیال و مامان

سلام به عزیزترینم گلپسرم وقتی شش ماهت بود دو تا دندون خشگل کوچولو مثل دو تا مروارید سفید پایین دهن مثل صدفت در اوردی بمیرم برات قبلش یه کم تب کردی و اذ یت شدی ولی بعد از خوردن دارو و استراحت و پا شویه خیلی بهتر شدی و بعدشم به سلامتی خوب شدی. حالا دیگه نوبتی هم که باشه نوبت در اومدن دندونای بالاته عزیزم فقط امیدوارم قبلش هیچیت نشه.دیشب تا ساعت سه ونیم بیدار بودی وقبل از اینکه بخوابی خیلی با من و بابا بازی و شیطونی کردی     بعدشم تند تند شیر خوردی  اما یک دفعه وسط شیر خوردن با همون دو تا دندون کوچولوت ممه مامان و یه گاز  محکم گرفتی منم که خیلی سوختم  جیغ کشیدمو دعوات کردم ب...
19 اسفند 1390